مقاله31-مديريت آموزشي مبتني بر سيستم 208 صبخش اول
مقدمه:در جهان امروز توسعه هدف اصلي جوامع و از مهمترين سياستگذاريهاي دولتها محسوب ميگردد. بديهي است که توفيق جوامع در زمينههاي فرهنگي، سياسي، و اقتصادي در گرو برخورداي از يک نظام آموزشي منسجم و پوياست و مديريت موثر نقش اساسي در هدايت نظام آموزشي در نيل به اهداف توسعه بر عهده دارد. از زمان تشکيل آموزش و پرورش، به صورت رسميدر کشورها حدود يک قرن ميگذرد در خلال اين مدت نظام آموزشي در اثر تحولاتي که در سطح جامعه رخ داده است ازجهات گوناگون وسعت و گستردگي پيدا کرده است و اين امر اهداف، وظايف و مسئوليتهاي آن را پيچيده تر و اداره امور را به مراتب دشوارتر نموده است. رسالت اساسي آموزشي و پرورش تربيت انسان سالم و سازنده است براين اساس مديران فقط بازگوکننده بخشنامهها ومجري آئين نامهها وناظر بر اجراي برنامههاي رسمي نيستند بلکه وظيفه دارند فعاليتهاي مدرسه را در جهت اهداف متعالي تربيت، سازندگي دانش آموزان و در نهايت موفقيت جامعه هدايت نمايند. پس، مديران آموزشي حال و آينده موظف هستند که با تعاريف و کارکردهاي مديريت، نظريهها و تئوريهاي مديريت، راه، روش و اصول جديد مديريت (سازمانهاي يادگيرنده، مديريت مشارکتي، مديريت خلاق، مديريت دانش، مديريت کيفيت فراگير آشنايي کامل داشته باشند تا بتوانند محيطي دلپذير و رضايت بخشي براي فعاليت پرسنل فراهم آورند.) به اميد آنکه مديريت آموزش و پرورش، امري عادي و مرسوم تلقي نشود و مديران آموزشي در چارچوب صرف اعمال ضوابط، بايدها و اتکاء به قدرت رسمي، محبوس ومحدود نگردد، بلکه بيش از آن، زمينه براي ايجاد و توسعه روابط انساني به ويژه مديريت آموزشي فراهم گردد.
نوع تحقيق:روش کتابخانه ايروشهاي کتابخانه اي در تماميتحقيقات علميمورد استفاده قرار ميگيرد، ولي در بعضي از آنها در بخشي از فرآيند تحقيق از اين روش استفاده ميشود و در بعضي از آنها مانند اين تحقيق، موضوع تحقيق از حيث روش، ماهيتا کتابخانه اي است و از آغاز تا انتها متکي بر يافتههاي تحقيق کتابخانه اي است. در مهارت تحقيق کتابخانه اي، آشنايي با نحوه استفاده از کتابخانه است؛ يعني ما بايد از روشهاي کتابداري، نحوه استفاده از برگه دان و ثبت مشخصات کتاب، نحوهي جستجوي کتاب در کتابخانه و نيز رايانههاي آن مقررات بهره برداري و سفارش کتاب ونظاير آن اطلاع حاصل نماييم. براي اين کار لازم است با مطالعه منابع مربوط و نيز استفاده از تجارت ديگران و همچنين راهنمايي کتابداران کتابخانهها مهارت لازم را به دست آورند. شيوهي جستجوي کتاب يا منبع مورد نياز در کتابخانه است. براي اين کار معمولا کتابخانه ها، برگه دانها يا کارتهاي ويژهاي در اختيار دارند که به سه شکل تنظيم شده است: 1. بر اساس عنوان کتاب، 2. براساس موضوع، 3. بر اساس نام مولف همچنين اين اطلاعات در رايانههاي کتابخانهها ذخيره سازي شده که مراجعان ميتوانند آنها را بازيابي کنند. بنابراين، ما ميتوانيم با استفاده از اين شکلها کتاب يا ديگر منابع مورد نظر را در برگه دانها بياييم و شماره ثبت کتاب را که معمولا در گوشه بالا و سمت چپ کارت يا برگه براي کتب لاتين و در سمت راست آن براي کتب فارسي نوشته شده است روي کاغذ يا فرم ويژه ياد داشت کند و به کتابدار تحويل دهد. هر کتابخانه آيين نامه و مقررات خاصي دارد و محقق بايد به مفاد اين آيين نامه که معمولا از روي ديوار جعبه اعلانات نصب شده ، يا نزد کتابدار است، آشنا شود و مطابق آن به عضويت کتابخانه در آيد يا از آن بهره برداري کند. کتابداران ماموريت راهنمايي متقاضيان و نيز تامين خدمات مورد نياز را دارند و ما در هر زمان ميتوانيم از راهنمايي و مساعدت آنها بهره مند شويم. در کتابخانهها به طور کلي دو دسته منبع وجود دارد: اول ، منابعي که به امانت داده ميشود و ما ميتوانيم مطابق مقررات کتابخانه آنها را به امانت ببريم؛ دوم، منابعي که به امانت داده نميشود و ما صرفا مجاز هستيم در محل کتابخانه از آنها استفاده کنيم. اين منابع عبارتند از : فرهنگ ها، کتابهاي مرجع، اطلس ها، مجلات، آرشيوها، برخي اسناد و مدارک. کتابخانهها از حيث دسترسي ما به منابع به سه گروه تقسيم ميشوند: 1. کتابخانههاي باز، که در آنها ما ميتوانيم آزادانه بين قفسه رفت و آمد کرده، کتابها را مورد وارسي قرار دهيم و کتاب مورد نظر خود را انتخاب کنيم. 2. کتابخانههاي بسته، که در آنها ما امکان دسترسي به منابع را به طور مستقيم نداريم بايد کليه تقاضاهاي خود را به کتابدار تحويل دهيم. 3. کتابخانههاي نيمه باز، که در آنها بخشي از منابع مستقيما در دسترس ما قرار دارد (بخش جرايد، مرجع و ...) و بخشي ديگر در اختيار کتابداران است. انواع سنددر مطالعات کتابخانه اي اسناد گوناگوني مورد استفاده قرار ميگيرد، اعم از آن که تحقيق به روش کتابخانه اي انجام شود ويا اينکه بخشي از فرآيند تحقيق را مطالعات کتابخانه اي تشکيل دهد. اسناد عمده در مطالعات کتابخانه اي عبارتند از : کتاب، ميکروفيلم، ميکروفيش، ديسکها، ديسکهاي رايانه اي، بانکهاي اطلاعاتي، مقالهها و مجله ها، اسناد اصل، اسناد دولتي، نشريههاي رسميدولتي، اسناد شخصي و خصوصي، مطبوعات، آمارنامه، اسناد صوتي و تصويري و ... ابزار گردآوري اطلاعات درروش کتابخانه اياين ابزارها بسته به نوع سند و هدف ما از گردآوري اطلاعات و نوع آن متفاوت است. عمده ترين ابزاري که در تحقيق کتابخانه اي براي جمعآوري اطلاعات از آن استفاده ميشود عبارتند از : فيش، جدول و فرم، پرسشنامه استخراج اطلاعات، نقشه و کروکي. فيشابزاري است از جنس کاغذ يا مقوا که ما بخشي از يک متن مورد مطالعه را که در رابطه مساله تحقيق خود مييابيم، روي آن ثبت نموده يا الصاق مينماييم. فيشها انواع گوناگوني دارند؛ يعني بر اساس سطح اطلاعات مربوط يا موضوع و نيز حجم مطلب انتخاب شده از متن متفاوتند. متن مورد استفاده براي ثبت در فيش ممکن است عين مطلب و به صورت نقل قول مستقيم يا برداشت ما از مطلب و به صورت نقل قول غير مستقيم يا ترجمه از متن به زبان ديگري باشد، يا همچنين ممکن است چکيده مطالب مورد مطالعه ، مشاهده، ثبت و ضبط مطالب به دست آمده باشد . در هر فيش ثبت اطلاعات چند بخش وجود د ارد که عبارتند از:
روش تجزيه و تحليل اطلاعاتروش تجزيه و تحليل اطلاعات با توجه به مطالب نوشته شده در داخل متن به صورت تحليل شخصي بوده است.و در مواردي که اطلاعات در زمينهي کم بوده با مراجعه به کتابهاي مربوطه تجزيه و تحليل انجام پذيرفته است. تحقيقاتي که نوعاً کتابخانه اي هستند واطلاعات به وسيله ابزارهاي سنجش مربوط نظير فيش، جدول، کارت و امثال آن گردآوري ميشود، از نوع تحقيقات کيفي هستند. چون مطالب به صورت کمينيست وجنبه آماري ندارد معيار و مبناي ديگري غير از روشهاي آماري در اين گونه تحقيقات مورد توجه قرار ميگيرد. به طور کلي در تجزيه و تحليلهاي کيفي ازعقل و منطق و تفکر و استدلال استفاده ميشود. يعني ما با استفاده از کتابها اطلاعات لازم را به دست ميآوريم و با تفکر واستدلال خود آنها را تجزيه وتحليل ميکنيم.
ضرورت تحقيق و تجزيه و تحليل:يکي از وجوه مشخص عصر ما، رشد وتوسعه نظامهاي آموزشي است.همان طور که ميدانيم تقاضا براي آموزش زياد شده است يعني تعداد دانشآموزان افزايش يافته وقتي دانش آموزان زياد شوند مدارس زيادي بايد تاسيس شود معلمان بيشتري استخدام شوند و سرمايهگذاري آموزشي هم بايد بيشتر شود از طرف ديگر، ضرورت تغيير در تصميم گيري، بهبود کيفي آموزشي، نقش مديريت نظام آموزشي را به وظيفه اي پر مسئوليت تبديل ساخته است. نظامهاي آموزشي، به اين امر پي بردند که بدون مديريت و رهبري، قادر نخواهند بود که پاسخگوي مسئوليتهاي خودشان باشند. وقتي مردم اهميت آموزش وپرورش را درک کنند حساسيت بيشتري پيدا ميکنند و روشها و شيوههاي علمکرد مدارس مورد سئوال واقع ميشود مثلا ديگر روشهاي سنتي را قبول ندارند يا اينکه شيوههاي آموزشي کشور خود را با شيوههاي کشورهاي پيشرفته مقايسه ميکنند اينجاست که نظامهاي آموزشي بر ميآيند تا شيوههاي آموزشي خود را تغيير دهند. نياز به مديريت و رهبري، در همه زمينههاي فعاليت اجتماعي، محسوس و حياتي است. اين نياز، به ويژه، در نظامهاي آموزش و پرورش اهميت بسيار دارد، زيرا که آموزش و پرورش نقش اساسي در گردش امور جامعه و تداوم و بقاي آن بر عهده دارد و رهبري ومديريت اثر بخش، لازمه تهيه اجراي برنامههاي آموزش و پرورش نتيجه بخش است. امروزه تقريبا در همه نظامهاي آموزش و پرورش، نگرش مثبتي نسبت به امر آموزش و مديريت ملاحظه ميشود و گسترش روزافزون نظام آموزشي باعث شده که مسئله مديريت و رهبري در آموزش و پرورش بيش از پيش اهميت پيدا کندولي با همه اينها مديريت آموزشي هنوز جايگاه اساسي خود را در نظام آموزشي پيدا نکرده است ونياز به تحقيق و پژوهش در اين زمينه زياد است. وجود مسائلي نظير افت تحصيلي، ترک تحصيل، عدم کارآيي فارغ التحصيلان، ناتواني برخي مديران در حل مسائل و مشکلات آموزشي و تقاضا براي بهبود کيفي عملکردها از يکسو، و گسترش روز افزون علوم و فنون و پيچيده تر شدن شرايط اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي جامعه، مطرح شدن انديشههاي نو و گوناگون در تعليم و تربيت و تغيير شيوههاي مديريت و رهبري از سوي ديگر ضرورت وجود مديران آموزش ديده و ماهر را که بتوانند امور و فعاليتهاي مدرسه را در جهت نيل به اهداف کلي و جزئي تعليم و تربيت هدايت نمايند پيش از بيش نمايان ساخته است. پس براي اينکه چنين مديراني را درجامعه داشته باشيم در زمينه مديريت آموزشي تحقيق و پژوهش فراواني ضرورت دارد تا جايگاه واقعي مديريت آموزشگاهي تبيين شود و مديران آموزشي هم مهارتهاي لازم را در اين زمينه به دست آورند. بدون ترديد، اثر بخشي و کارايي موثر هر سازمان، موسسه و آموزشگاه به توانايي، مهارت و تخصص نيروهاي انساني، بويژه مديريت آنها بستگي دارد. امروزه فردگرايي و انحصار طلبي در مديريتها زير سئوال است. آنچه در تحقيق و پژوهشها در زمينه مديريت آموزشي آشکار ميگردد نقش مشارکت گروهي، استفاده از حداکثر استعدادهاي افراد، انديشيدن، تحرک مغزي، بحث و گفتگو، اشتراک و تفاهم و درک، بازنگري و ارزيابي و به طور کلي ارتباطات مطلوب بين افراد است. اينک که دولت محترم و بخصوص وزارت آموزش و پرورش مصمم هستند در جهت تحول اداري و طرح مدرسه هوري آموزش و پرورش قدم بگذارند لازم است در گام اول تربيت مديران لايق ، متخصص و اثر بخش در راس ادارات کل، مناطق و نواحي، قسمتهاي مختلف ادارات و خصوصا مديريت آموزشگاهها را سر لوحه کار خود قرار دهند زيرا دانش، تجربه و استعداد شرط مديريت اثر بخش ميباشد. لازمه دانش نيز مجهز بودن به علم روز ، تکنولوژي و ارزيابي توان علميهمه کارکنان آموزشي و پروش ميباشد زيرا اعتقاداين است که متوليان فرهنگ و تربيت بايد جويبار ، پويا و روان باشند نه ساکن و ثابت. رهبري آموزشي به معناي ياري ومدد به بهبود کارآموزشي، حمايت، تقويت، ياري و مساعدت و سرانجام همکاري کردن است، نه دستور دادن . پس اگر مديران تربيت يافته و شايسته در راس مدارس قرار گيرند کيفيت آموزش و پرورش به طور فزايندهاي بهبود خواهد يافت. بسياري از مشکلات جسماني، رواني ، آموزشي، اجتماعي ، خانوادگي و ارتباطي دانش آموزان از طريق مديريت آگاه و شايسته در همان مدرسه به نحو مطلوب حل و فصل خواهد شد. داشن آموزان و معلمان به تلاش بيشتر برانگيخته ميشوند و با ايجاد جو مناسب وهمکاري لازم موجبات تحقق هدفهاي آموزش و پرورش فراهم ميآيد. در نتيجه، مديريت آموزش و پرورش که به هدايت فعاليتهاي اصلي فرآيند کمال ميپردازد محور اصلي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ملتها به حساب ميآيد. پس با توجه به مطالب فوق، واقعيت مديريت آموزشي، ضرورت تحقيق و تجزيه و تحليل آشکار ميشود. ويژگيهاي مديران آموزشيآموزش و پرورش، رشته اي بسيار تخصصي و پيچيده است که اداره امور آن، نياز به کارشناس مجرب، عالم و توانا دارد واز عهده هر کس که مختصر تجارب عملي و آشنايي کميبا مديريت دارد بر نميآيد. زيرا سازمانهاي آموزشي و پرورشي، با ديگر سازمانهاي اداري، اقتصادي، بهداشتي، صنعتي، و ... هم به لحاظ دامنه وظايف و عمق تجارب و هم به لحاظ علم و دانش و وظيفه اي که در ارتباط با تعليم و تربيت کودکان ، نوجوانان و جوانان بايد داشته باشند، کاملا متفاوت است و توجهات خاصي را ميطلبد. بدين جهت مديران آموزش و پرورش علاوه بر آگاهي کامل از علم مديريت، اصول و تئوريهاي آن بايد شرايط و ويژگيهايي را دارا باشند که برخي از مهمترين آنها عبارتند از:
بلکه آنها چون، معماران ، پيکرتراشان و کارشناسان قابلي هستند که بايد موضوع کار خود يعني طبيعيت شاگردان ودستگاه تفکر آنان و نيز محيط اجتماعي، اقتصادي، سياسي و ... عصر خود را به خوبي بشناسد تا بتوانند افرادي، متناسب با نيازهاي حال و آينده جامعه پرورش دهند. در اين صورت، کلاس درس و محيطهاي آموزشي چنين معلمان و مديراني ، محلي نيست که در آن کودکان و نوجوانان، سخنهاي معلم يا نوشتههاي کتابهاي درسي را چون وحي آسماني به حافظه بسپارند و فقط براي امتحانات آماده شوند، بلکه کار گاهي است که در آن شاگردان عقل خود را آزاددانه به کار مياندازند و درباره مسائل مورد توجه خويش، ميانديشند و مفاهيم علمي و اخلاقي خود را بر بنياد مشاهده و تحقيق علمياستوار سازند و به آنچه گذشتگان گفته و بديهي انگاشته اند، بسنده نميکنند. (قرائي مقدم، امان. مديريت آموزشي. ص 36) جنبه نوآوري تحقيق:امروزه، مدل مديريت سنتي که در آن، مدير کنترل ميکرد و کارکنان تحت نظر او بودند، کارآمد نيست، بنابراين ، براي ايجاد يک محيط کار توانمند، نقش مدير بايد از چارچوب فرماندهي و کنترلي خارج شود به تشکيل محيطي مبتني بر حمايت و حس مسئوليت منتهي گردد که در آن، کارکنان فرصت داشته باشند و به نحو احسن همکاري کنند. در گذشته ، به سبب کوچک بودن سازمان ها، مديران سنتي ميدانستند چه کاري بايد انجام شود و دستور اجراي آن را به کارکنان خود ميدادند. اما در سازمانهاي گسترده امروزي، مسائل آن قدر جديد و گاه آنقدر پيچيده و دشوار است که در هنگام پيش آمدن يک حادثه غير منتظره يا کار تازه، مدير بايد براي حل آن از همکاران خود ياري بخواهد. اغلب موارد، او مسئول پيدا کردن راه حل نيست، بلکه بايدهمگام با کارکنان خود براي کشف امکانات و يافتن راههاي مناسب همکاري کند. با توجه به مطالب بالا ، ميتوان نتيجه گرفت که مديران بايد راه و روشهاي مديريت سنتي را رها کرده وبا اصول و روشهاي مديريت کيفيت، مديريت مشارکتي، مديريت دانش، مديريت خلاق آشنا شوند و آنها را در محيطهاي آموزشي خود به کار گيرند. چون دراين پروژه تحقيقاتي در مورد مطالب بالا به طور کلي توضيح داده شده است پس اين مطالب کمک فراواني به مديران آموزشي خواهد کرد . پس، مديران آموزشي بايد همواره از جديدترين متدهاي علميبهره ببرند و هرگز فراموش نکنند که آنها مسئول سازماني هستند که عوامل مجموعه اش بهترين و پيچيدهترين آفريده خداوند يعني انسان هستند پس دستيابي به علم روز و تکنيک مطلوب، ايجاد ضوابط و قوانين، رعايت امور عاطفي و روابط انساني بايد سر لوحه کارشان قرار گيرد و با نظرخواهي از ديگران در مورد عملکردهاي خويش، روح انتقاد و سازندگي را با نشاط و رضايتمندي در درون سازمانشان ايجاد کنند. از جمله کمکهاي ديگري که اين تحقيق به مديران آموزشي ميکند اين است که باعث ميشود مديران از اصل تحقيق و پژوهش و مطالعه غافل نباشند. مديران آموزشي بايد طوري برنامه ريزي کنند تا بتوانند ساعاتي از عمر خود را صرف مطالعه کنند و با برقراري ارتباط با صاحبنظران تلاش نمايند تا سطح علميخود و مجموعه همکاران را بالا ببرند. به اين منظور، فراهم ساختن ابزار تفکر و عمل، فراگيري مکانيسم مهارتهاي فني و کارآمد، استفاده از ميراث فرهنگي براي غناي علوم آموزشي و تربيتي ، مقايسه روشهاي موفق بين المللي به مدير کمک ميکند تا در موقع مناسب اصلاحات اساسي را در امر آموزش و پرورش انجام دهد. پس مدير ميتواند با استفاده از مطالعه اين تحقيق با اصول و روشهاي تحقيق و پژوهش آشنا شود. اگر يک مدير آموزشي، اين تحقيق را مطالعه کند به اين نتيجه ميرسد که نيروي انساني از مهمترين و ارزشمندترين داراييهاي هر سازمان آموزشي است که در همه فصلها به اين نکته اشاره شده است. لذا موفقيت مديران آموزشي در رسيدن به اهداف آموزشي، مرهون توجه کافي به اين منبع حياتي ميباشد. از جمله عوامل در هدايت نيروي انساني به کارگيري عوامل انگيزشي توسط مديران ميباشد. باتوجه به اهميت نظام آموزش وپرورش در امر تعليم و تربيت و با عنايت به اين نکته که معلمان در اين مجموعه ، رسالت سنگين و نقش عمده اي را بر عهده دارند. ضروري استمديران و رهبران آموزشي با درک اهميت انگيزش، محيطي برانگيزاننده و چالش ايجاد نمايند. در چنين محيطي تعهد شغلي با تعهد اخلاقي به هم آميخته و معلمان نه بر حسب وظيفه،5 بلکه از روي ميل و رغبت دروني هدايت شده و با ابراز آزادانه عقايد و تبادل افکار به خلق روشهاي نو وابتکاري در امر تعليم و تربيت خواهند پرداخت. مديريت آموزشي از گسترده ترين انواع مديريتهاي موجود در سازمانها به شمار ميآيد. درحال حاضر تعداد مدارس و سازمانهاي آموزشي در همه کشورها بيشتر از مجموع ساير سازمانهاي موجد در آن کشورها است. با اين تفسير، بخش اعظم مديران در جهان به اداره سازمانهاي آموزشي اشتغال دارند. تعاريف مديريت آموزشي که در فصل اول بخش دوم آمده است اهميت وظايف مديران آموزشي را در سازمانهاي آموزشي به خوبي آشکار ميسازد . يکي از تعاريف موجود، مديريت آموزشي را راهنمايي، کنترل و اداره امور مربوط به جريان تعليم و تربيت (از قبيل گزينش معلمان و دانش آموزان، برنامههاي مطالعاتي، برنامههاي درسي و روشهاي آموزشي) معرفي ميکند. در اين تعريف، مدير آموزشي در همه فعاليتهاي آموزشي نقش و جايگاه ويژهاي بر عهده دارد. با توجه به اين نقش و با درنظر گرفتن مباحث مطرح شده در خصوص مديريت آموزشي ميتوان به مواردي دست يافت که هم از جهت موضوعي و هم از جهت ارزشهاي حاکم بر جامعه نيازمند به توجهي بيش تر در اين زمينه ميباشد. به عبارت ديگر، مديريت آموزشي بايد با نگاهي نو به اين موارد در جهت تقويت هر چه بيش تر محيطهاي آموزشي گام بردارد. پس، مديران و رهبران آموزشي در سطح مختلف بايد با ديدي عالمانه به مسائل گوناگون آموزش و پرورش، و ازجمله مدرسه به عنوان يک واحد اجتماعي ، بپردازند، تحولات عميق اجتماعي در مدرسه را زير نظر داشته باشند، رابطه مدرسه با جامعه را مورد ملاحظه قرار دهند تا بتوانند رهبري و هدايت لازم را اعمال کنند.
نتيجه گيري و پيشنهاد:نظام آموزش و پرورش عظيم ترين سازمان و تشکيلات جامعه است و رسالتي بسيار مهم دارد که فراهم آوردن زمينه شکوفايي و بروز استعدادهاي بالقوهي دانشآموزان است. مديران نقش اساسي در اثر بخشي و کارايي نظام آموزشي دارند. پس نتيجه ميگيريم که اگر مديران کار آ و اثر بخش باشند توليدات و برون داد اين نظام که دانش آموزان و فارغ التحصيلان ميباشند کارآ و اثر بخش خواهند بود. پس مديري کارآمد است که از منابع انساني و مالي در جهت نيل به اهداف و مقاصد آموزشي بهره ببرد. بنابراين، سازمان آموزشي به منظور کارآو اثر بخش کردن فعاليتهاي آموزشي بايد از منابع انساني و مادي به نحو مطلوب بهره گيرد. درجهت رسيدن به اهداف تلاش کند اگر تلاشهاي مديران، معلمان،مربيان و... بتواند چنان شرايط مطلوب آموزشي را فراهم نمايد که فرآيند ياد دهي- ياد گيري به موثرترين وجه ممکن انجام شود.مديران ما کارآ و اثر بخش و در نهايت بهره ور خواهندبود. اساس فعاليتهاي آموزشي مدارس بر پايه «آماده سازي» دانش آموزان و تقويت «خودآموزي» آنان گذاشته شده است . فلسفه «آموزش براي زندگي» بر فراز تمامي هدفها قرار دارد. بر اساس اين فلسفه ميتوان به تغييرات بنياديني انديشيد که متضمن «يادگرفتن براي زندگي بهتر» باشد. برجسته ترين تغييراتي که در آموزش و پرورش ما بايد صورت گيرد عبارتند از:
بهسازي کيفيت تدريس (مهارتهاي حرفه اي) معلمان، نياز آشکار جامعه آموزش دهنده امروز ما است . مثلا در آموزشهاي مدرسه اي، همه جا شاهد بارور شدن فعاليتهاي گروهي هستيم هنگاميکه معلمان بتوانند به صورت گروهي فعال باشند خواهند توانست شيوههاي تدريس خودشان را از حالت بسته به حالت باز تغيير دهند.
يک مدير آموزشي براي اينکه بتواند به اهداف آموزشي برسد بايد مسائل ذيل را فعال نمايد:
پيشنهاد ميشود که در انتخاب مديران به عوامل زير توجه کرد: از آن جا که درصد قابل توجي از عملکرد مديران به تفاوتهاي شخصيتي و فردي آنها مربوط ميشود پيشنهاد ميشود با استفاده از آزمونهاي شخصيت، مديراني را انتخاب کنيم که برون گرا، باشند، تنها به انجام وظيفه اکتفا نکنندودر نتيجه، انسان گرا باشند. با استفاده از آزمونهاي سبک مديريت، مديراني را انتخاب کنيم که سبک مديريتي آنان، آزاد منشانه و رابطه مدار باشد. زيرا سبکهاي مديريتي رابطه مدار در محيطهاي آموزشي سبب رضايت شغلي معلمان ميشود و در اثر بخشي و کارآيي آنان تاثير بسزايي دارد. در معيارهاي انتخاب مديران به حسن سابقه و تعادل رواني آنان در محيطهاي آموزشي توجه شود. پس گزينش مديران بر اساس ضابطه و معلومات و آزمونهاي تخصصي و تستهاي هوش باشد زيرا که محور اصلي مديريت و مغز پوياي آموزش و پرورش مديران هستند. نيروهاي اجرايي هر سازماني سرمايههاي اصلي آن به شمار ميآيند و براي حفظ و نگهداري آنها نبايد از هيچ گونه تلاشي غفلت ورزيد. مدير واحد آموزشي بايد بداند که رفع نيازمنديهاي حرفه اي و شخصي نيروهاي آموزش دهنده را بر عهده دارد. فراهم آوردن امکانات آموزشهاي مداوم براي معلمان و کارکنان مدرسه ، در جهت بهبود مهارتهاي حرفه اي آنان، نه تنها بر کيفيت کار آنها تاثير ميگذارد بلکه علاقهها و دلبستگيهاي شغلي شان را تشديد ميکند. تدابير رفاهي وايجاد امنيتهاي روحي و رواني در محيط کار نيز جو تفاهم واطمينان خاطر به وجود ميآورد ودر نهايت منجر به حفظ و نگه داري سرمايههاي انساني ميشود. مدير واحد آموزشي بايد پيوسته در صدد دستيابي به اطلاعات جديد (بر گرفته از عوامل تاثيرگذار بيروني، همچون اولياء، جامعه، نهادهاي اجتماعي، و غيره) و نيز پديدههاي نوين آموزشي باشد و با برنامههاي نو همواره کيفيت آموزشهاي واحد خويش را بالا ببرد. پويندگي وجويندگي از خصلتهاي هر واحد آموزشي است. روزآمد کردن اطلاعات در واحدهاي آموزشي تضمين کننده پيشرفت و تعالي جامعه است. مدير ميتواند ، با وسعت نظر، پژوهشهاي آموزشي را در برنامههاي خود بگنجاند ويافتههاي نوين تجربي و آموزشي را به اجرا بگذارد. مديران آموزشي بايد بدانند که رمز موفقيت در اميدوار ساختن دانش آموزان، معلمان و کارکنان به يادگيري و ياد دهي است و در اين کار احترام گذاشتن به شخصيت دانش آموز پيش شرط اساسي تلقي ميگردد . دانش آموزان را بايد متقاعد کرد که به عنوان انسانهاي ارجمند ميتوانند در جهاني که سرشار از مشکلات است منشا اثر باشند. جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |